?نفی قطب بندی معرفتی و سیاسی
امام صادق علیه السلام در پاسخ فردی که از او درباره جبر واختیار سئوال کرد به نظر معروف امر بین الامرین اشاره کرد و با نفی جبر مطلق واختیار مطلق فرمود بین این دو به وسعت فاصله آسمان تا زمین فاصله است عین ترجمه روایت این چنین است :
[ راوى گوید مردى بامام صادق علیه السلام عرض کرد: خدا بندگان را بر گناه مجبور کرده است؟ فرمود: خدا دادگرتر از آن است که ایشان را برگناه مجبور کند و سپس به آن جهت عذابشان نماید، آن مرد گفت، قربانت گردم: پس کار را به بندگان واگذاشته است؟ فرمود اگر بایشان واگذار کرده بود در تنگناى امر و نهیشان قرار نمى داد، عرض کرد: پس میان این دو، منزل دیگری است؟ فرمود آرى، فراخ تر از میان آسمان و زمین. ](اصول کافى جلد 1 ص 222 روایت 11)
ازاین روایت پر معنا علاوه بر جواب موضوع جبر واختیار یک نکته مهم واساسی که پایه تفکر اصیل اسلامی است برداشت می شود وِآن این که نباید در فهم موضوعات ومسائل هستی و اجتماع در دام دو گانه سازی ها افتاد واین بیان خط بطلانی بر منطق سیاه وسفید کردن مو ضوعات می کشد مساله ای که در عرصه فرهنگ وسیاست بسیار متداول است و مسائل وموضوعات را در دو گانه هست ونیست و خوب وبد وخیر وشر و امثال آن تقسیم می کنند این که ریشه این تفکر و نگاه به کجا بازگشت دارد دراین مجال بحث تفصیلی درباره آن ممکن نیست و همین قدر اشاره کنم که تکیه افراطی بر تضاد در تفکر و نگاه متضادانه به پدیده ها از جهت عقیدتی بازگشت به اعتقاد به ثنویت در عالم وتقسیم جهان به دو قطب خیر وشر دارد و این نگاه در سده های اخیر از جانب مارکسیست ها و قائلین به دیالیکتیک تاریخی و تنازع مدام اضداد تقویت شد و به عالم سیاست نیز تسری یافت واز جهت سیاسی اجتماعی نیز این نگاه در تفکرات قبیله گرایانه و تقسیم افراد به هم قبیله و غیر آن ریشه دارد و متاسفانه دیدن جهان و افکار با منطق شر مطلق یا خیر مطلق گاه توجیه دینی می گیرد وبرخی برای پرهیز از نسبیت گرایی به مطلق بینی روی می آورند و خط کشی خوب وبد وخیر وشر و زشت و زیبا را غلیظ می کنند و واقعیت این است که نسبیت گرایی شکاکانه ربطی به نگاه معتدلانه ومتوازن به تمام مراتب هستی ندارد و دیدن حقایق متکثر در جای خود نه تنها به نسبیت حقیقت و شک در اصل حقیقت منجر نمی شود که حاکی از غنا و ذو ابعاد بودن وذوبطون بودن حقایق از سویی و ظرفیت های متفاوت فکری انسان ها از سوی دیگر است قرآن نیز با اشاره به خلقت متنوع آدمیان در نژاد ها و اقوام مختلف که طبیعتا به تنوع افکار وسلایق منجر می شود به نکته ای معرفت شناسانه اشاره می کند ودلیل اختلاف وتنوع را معرفت افزایی می داند که فرمود :
[اى مردم ! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله هاقرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید . بى تردید گرامى ترین شما نزدخدا پرهیزکارترین شماست . یقینا خدا دانا و آگاه است ].
(حجرات /13)
از جمله نتایجی که به نظر می رسد این بیان متعالی بر آن دلالت دارد این که هر قوم و قبیله و نژادی حظی از حقایق دارد که قوم دیگر را کنجکاو ومشتاق شناخت آن بخش از حقیقت می کند درنتیجه اختلافات باعث معرفت افزایی و به تبع انس و الفت و آشنایی می شود منطقی که کاملا در مقابل تفکر تضاد محور وتقسیم همه چیز به دو بخش خوب وبد وخیر وشرر وامثال آن دارد وبه تضاد های اجتماعی سیاسی و تنازعات فکری بیشتر دامن می زند حضرت امیر نیز با اذعان به برکات تضاد ها و تفاوت های فکری توصیه می کند که فکر صحیح را در زدن افکار به هم بدست آوریم که این به معنای مطلق ندانستن افکار و دیدن وبه دست آوردن حقیقت را در دو ویا چند فکر و ذهن جستجو کنیم در واقع ما درصحنه افکار واعمال همیشه دست به انتخاب بین دو فکر درست و غلط و حق وباطل نمی زنیم بلکه بسیاری مواقع میان دو اندیشه اندیشه ها وبه تبع انتخاب های مختلف وجود دارد و چه بسا اندیشه حقی مستتر در چند نظر باشد که با پیراستن نواقص هرکدام می توان به رای درست رسید چنان که حضرت امیر دربیان حکیمانه ای از جمله روش های دست یابی به حقیقت را دیدن و شناختن نظرات مختلف می دانند و می فرمایند
[مَنِاسْتَقْبَلَ وُجُوهَ ا?ْرَاءِ عَرَفَمَوَاقِعَ الْخَطَإ[و فرمود:] آن که به پیشیواز رایها رفت ،درست را از خطا باز شناخت.](نهج البلاغه /حکمت 173)
بنابراین درروش تفکر اسلامی قطب بندی های سیاه و سفید و تقسیم بندی به حق وباطل مطلق جایگاهی ندارد وطالبان حقیقت در فهم حقایق و معارف ونشر آنها و همچنین در سیاست مداران در عرصه سیاست که تابع معارف است به این اصل توجه جدی کنند و جامعه و فکرها را در قطب بندی های کاذب حق مطلق وباطل مطلق قرار ندهند و زمینه نقد وبررسی عالمانه همه اندیشه ها را فراهم کنندو جامعه را به سمت گفتگو ودر نتیجه تفاهم و همزیستی مسالمت جویانه و احترام به افکار واندیشه های یکدیگر و نه تنازع و تکفیر هدایت کنند